فلسفه خلقت جهنّم
گاهی می پرسند، اگر خدا جهنّم را خلق نمی کرد چه می شد؟
این پرسش از سر ناآگاهی و توجه نداشتن به لوازم اختیار انسان است. بهشت و جهنم در واقع دو سر یک رشته اند. اگر جهنم نباشد بهشتی هم در کار نخواهد بود.بهشت پاداشی است برای انسان مختاری که اختیار خود را در مسیر خیر و صلاح به کار انداخته است. اختیار وقتی معنا پیدا می کند که حداقل دو راه پیش پای انسان باشد و انسان نیز میل و امکانات انتخاب هر یک از آن دو راه را داشته باشد.
اراده خدا این چنین تعلق گرفته که انسان موجودی مختار باشد. مختار بودن انسان در درجه اول به این است که هم گرایش به خیر و خوبی و هم گرایش به شرّ و بدی در او وجود داشته باشد؛ هم چنان که خدا در قرآن در سوره شمس / 8 می فرماید:« پرهیزگاری و پلیدکاری اش را به او الهام کرد». در مرحله بعد نیز باید کسانی که اختیار خود را در مسیر خوبی و صلاح کار می بندند پاداش عملشان را ببینند و کسانی هم که از آن در مسیر بدی و فساد بهره می جویند به مکافات اعمال خود برسند. اگر صالح و طالح هر دو سرانجامی واحد داشته باشند پس عدل خدا چه می شود؟! از اینرو علاوه بر بهشت، وجود جهنّم نیز لازم است.
انسان دو راه در پیش دارد؛ یک راه او را به مقام “خلیفه الهی” می رساند و پایان یک راه این است که اورا “شرّ الدواب، بدترین جنبندگان” می گرداند. ما عمرمان را در هر یک از این دو راه می توانیم صرف کنیم؛ این بسته به اختیار ماست. کار انسان میان این دو راه کاری است بس سخت و دشوار. یک طرف کمال و سعادت بی نهایت است و یک طرف، سقوط و شقاوت بی نهایتو از این رو انسان باید با نهایت دقّت و احتیاط گام بردارد؛ حالتی که به آن “تقوا” گفته می شود.
در هر حال خداوند ما را آفریده و راه را از چاه به ما نشان داده: « وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها. فَألهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها» شمس /7-8 راه تزکیه است :« قَد أفلَحَ مَن زَکّاها» شمس / 9 چاه نیز تدسیه است:« وَ قَد خابَ مَن دَسّاها.» شمس / 10